تحلیل روابط ما به تنهایی پر است از پیچیدگی های روانی، چه برسد به زمانی که موضوع عشق و عاشقی هم در میان باشد. روابط عاشقانه معجونی است به ظاهر ساده ولی پر ماجرا که به قول حافظ ” که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها”. کمتر کسی به اندازه آنهایی که عاشقشان می شویم در تعالی ما یاری رسان خواهند بود و به همان اندازه مستعد آن هستیم که از آنها رنجیده شده و سر به بیابان بگذاریم و یا به بیابان روانه شان کنیم و این همان مشکل هایی است که حافظ فرمودند.

درجایی آلن دوباتن تفاوت میان عشق ابراز نشده(در خیال عاشق) و عشق ابراز شده و دوطرفه ای که به رابطه منجر می شود می گوید: ” عشق یک طرفه ممکن است دردناک باشد، ولی درد امنی است، چون به کس دیگری جز خودمان صدمه نمی زند، دردی خصوصی و همان اندازه که تلخ و شیرین است، خود انگیخته نیز هست. اما به محض آنکه عشق دو جانبه می شود، باید حالت انفعالی و ساده ی صدمه دیدن را رها کنیم و مسئولیت ارتکاب به گناه را بپذیریم.”

اما قصه طولانی تر از این حرف هاست، تمام آثار هنری و ادبی عاشقانه گویا حکایت گر بخش ابتدایی داستان عشق و عاشقی هستند. شوق و اشتیاق ها ، فراق و دلتنگی ها راز و ناز و نیاز ها و این همه شکست و موفقیت عشقی در وصال و جدایی تازه اول ماجراست.

وادی “عشق و عاشقی”، جایی که علم بی‌خبر افتاده و عقل بی‌حس شده، برای سرزمین “ازدواج و زندگی مشترک”، حکم دروازه ای زیبا و دل انگیز را دارد، اما تنها دروازه است و شهر زندگی مشترک ارکان بسیاری دارد.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *